شهید همت
|خانه|موضوعات|آرشیوها|آخرین نظرات
پنج دلیل قرآنی و روایی لزوم شرکت در انتخابات
توسط همت in سیاسی

بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه:
در اين مقاله به دنبال دلائل قرآني و روائي براي شركت در انتخابات هستيم،اميدواريم كه با درك و فهم اين دلائل روائي و قرآني كسي از خود سلب مسئوليت نكند و از زير بار مسئوليت مهم و خطير انتخابات شانه خالي نكند.چرا كه همه ما نسبت به امام و شهدا بايد اداي وظيفه و پاسداري از انقلاب بكنيم.

محور اول :لزوم انجام وظيفه و رد تسلط دشمن 
اولين چيزي كه به ذهن هر اهل خردي مي رسد اين است كه شركت در انتخابات يك وظيفه است،وظيفه ي خطير و مهمي كه اگر از عهده و انجام آن شانه خالي كنيم باعث تسلط معاندين و دشمنان بر ايران اسلامي شده ايم تسلطي كه بر كسي پوشيده نيست. شركت نكردن مردم در انتخابات باعث تسلط سياسي و اقتصادي و حتي نظامي دشمن بر ايران اسلامي مي شود.

«وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا) [نساء: 141] و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است».
امام علی– علیه السّلام- می فرمایند:

«اِتَّقُوااللهَ فِی عِِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّکُم مَسئُولُونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ وَ اَطِیعوا اللهَ وَ لا تَعصُوهُ [1]از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا کنید زیرا دارای مسئولیّت هستید حتّی نسبت به زمینها و حیوانات و خداوند را اطاعت کنید و از نافرمانی او بپرهیزید. -

محور دوم :شكر نعمت حكومت اسلامي
دومين دليل قرآني ما براي شركت در انتخابات وجوب شكر نعمت بزرگ حكومت اسلامي است  مي باشد،در واقع ما با شركت كردن در انتخابات اين نعمت حكومت اسلامي را شكر كرده و براي پيش برد فعاليت هاي اسلامي آن با شركت در انتخابات شكر عملي آن رابه جا آورده و شكر گزار خدا وند متعال مي باشم .
«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ ابراهيم [ابراهيم /7]و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است!»

محورسوم :استادگي در برابر دشمن وحفظ نظام اسلامي
يكي از تاثيراتي كه انتخابات  در عرصه ي بين الملل دارد اين است كه دشمنان قسم خورده اين كشور مايوس و نااميد مي شوند،و اين شركت گسترده مردم به جهان مي فهماند كه مردم اين كشور همچون اوايل انقلاب پيرو خط امام و رهبري هستند و ذره اي از آرمان هاي امام و شهدا عقب نشيني نكرده اند. در واقع شركت در انتخابات مثل حفظ و نگهداري مرز هاي ايران اسلامي مي باشد .

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [آل عمران 200]اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! (در برابر مشكلات و هوسها،) استقامت كنيد! و در برابر دشمنان (نيز)، پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد!»

محور چهارم:شركت در انتخابات يعني من دشمن را حمايت و كمك نمي كنم
يكي از اهدافي كه دشمنان در عرصه ي رسانه و جنگ نرم به دنبال آن هستند اين است كه مردم حضور حداقلي در انتخابات داشته باشند در واقع با اين كار به دنبال اين هستند كه مردم از آرمان هاي مقدس خود و عهدي كه با امام و شهدا بسته اند دست بردارند ولي مردم با شركت در انتخابات اثبات مي كنند كه در صف دشمن نيستند و هنوز بر آرمانهاي خود باقي هستند.

قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهيراً لِلْمُجْرِمينَ [قصص/17]عرض كرد: «پروردگارا! بشكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود!»

محور پنجم:وجوب استقامت و پايداري در برابر دشمن
هر چند مشكلات و سختي هايي بر مردم وارد شده است، ولي اين را نبايد فراموش كرد كه بسياري از اين مشكلات به خاطر اين است كه دشمن به دنبال مايوس كردن مردم كه عناصر اصلي انقلاب و نظام هستند مي باشد. ما با شركت در انتخابات به تمام جهان اثبات مي كنيم كه هيچ وقت دست از استقامت و ايستادگي  در برابر دشمن بر نمي داريم.  

«فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ [هود/112]پس همان‏گونه كه فرمان يافته‏ اى، استقامت كن و همچنين كسانى كه با تو بسوى خدا آمده ‏اند (بايد استقامت كنند)! و طغيان نكنيد، كه خداوند آنچه را انجام مى‏دهيد مى‏بيند!»

سخن پاياني:
ما مردم ايران اسلامي براي شركت در انتخابات براي خودمان دلائلي داريم كه اين دلايل عموماً ريشه در قرآن و روايات حضرات معصومين عليهم السلام دارد. ما در واقع با شركت در انتخابات به دنبال اين هستيم كه به جهان استكبار بفهمانيم كه هنوز در صف مقدم دفاع از آرمانهاي انقلاب و  امام و شهدا ايستاده ايم.

پی نوشت :

[1]سیّد رضی ، نهج البلاغه ، ترجمه حسین انصاریان ، تهران ، انتشارات پیام آزادی ، چاپ هفتم ، سال 1379 ، خ166 ،ص382.

 

نظر دهید »
اصحاب الرس (3)
توسط همت in پژوهشی

 

اصحاب رس : گروهى بودند كه (بعد از سيلمان بن داوود(ع)) در كنار رود بزرگى سكونت داشتند كه نام آن (رس ) بود.

در اطراف آن رود بزرگ كه همواره آب فراوانى در آن جريان داشت ، آباديها و مزارعى بوجود آورند كه از هر جهت رضايت بخش بود. آب گوارا، درختان پرميوه : نعمت فراوان : هواى مطبوع و مناظر فرح آور: به زندگى آنان جلوه و طراوات خاصى مى بخشيد.

در كنار آن رودخانه : درخت صنوبرى بود كه به واسطه مساعدت آب و هوا: رشد فوق العاده اى نموده و سر به آسمان كشيده بود. شيطان آن قوم را فريب داد و به پرستش آن درخت دعوت نمود. قوم هم وسوسه او را پذيرفتند و تم به عبادت درخت صنوبر دادند و پس از آن شاخه هایى از آن درخت را به آباديهاى ديگر بردند و پرورش دادند و به عبادت آنها پرداختند.

رفته رفته : اعتقاد آنان به درخت صنوبر قوت گرفت و يكباره خدا را فراموش كردند. براى صنوبر قربانى مى كردند و در مقابل آن به خاک مى افتادند.

جهل و نادانى آن قوم از اين درجه هم بالاتر رفت و آب آن رود بزرگ را بر خود حرام كردند و براى مصرف خودشان از آب چشمه هاى ديگر مصرف مى نمودند. زيرا مى گفتند حيات و زندگى خداى مابسته به اين آب است و جز خدا كسى نبايد از آن مصرف كند. هر انسان و حيوانى از آن آب مى آشاميد بى رحمانه او را مى كشتند.

آن قوم هر سال روز عيدى داشتند كه پاى درخت صنوبر جمع مى شدند و گوسفندانى قربانى مى كردند و سپس آن قربانى ها را با آتش مى سوزاندند. چون شعله و دود آن به سوى آسمان ميرفت : همه به خاک مى افتادند و در مقابل درخت : به گريه و تضرع وزارى مى پرداختند و شيطان هم به وسایلى ، آنان را دلگرم مى نمود و از پرستش درخت خوشنودشان مى ساخت .

سالها به اين ترتيب گذشت و آن قوم در چنين گمراهى و ضلالت عظيمى به سر مى بردند. خداوند براى رهبرى و نجات آنان ، پيامبرى از نواده هاى يعقوب از ميان آنها بر انگيخت و او را مامور هدايت قوم ساخت . او براى هدايت قومش ، مانند ساير انبياء، شروع به فعاليت و تبليغ كرد و گاه و بى گاه ، آنان را از پرستش درخت منع كرد و به عبادت خداى بزرگ ، يعنى آفريننده جهان و جهانيان دعوت كرد.

تبليغات او، در دل آن قوم اثرى به جا نگذاشت و ذره اى آنان را از پرستش درخت منصرف ننمود. اتفاقا ايام عيد آن قوم فرا رسيد و براى انجام مراسم عيد، هيجان و شورى در ميان آن قوم ديده مى شد. همه در تلاش بودند كه در انجام تشريفات عيد شركت كنند.

آن پيامبر محترم ، وقتى سرسختى قوم را ديد، به درگاه خدا مناجات كرد و از خدا در خواست نمود كه درخت صنوبر را بخشگاند تا اين مردم بفهمود، درخت قابل پرستش نيست .

دعاى او مستجات شد و درخت يكباره خشگيد و برگهاى سبز و زيباى آن ، زرد شد و بر زمين فرو ريخت . ولى اين حادثه به جاى اينكه دل مردم را تكان دهد و آنان را از عبادت درخت ، سرد كند، عكس العمل هاى ديگرى داشت .

جمعى از مردم ، خشک شدن درخت را در اثر سحر آن پيامبر دانستند و گروهى آن را اينطور تفسير كردند كه چون اين مرد ادعاى پيغمبرى كرد و به خداى شما به نظر تحقير و استهزا نگريست و شما هم او را مجازات نكرديد، خداى شما غضب كرد و به اين صورت در آمد. اينک بايد آن مرد را به سخت ترين وجه بكشيد تا خشنودى معبود خود را فراهم سازيد.

به دنبال اين سخنان ، تصميم قطعى براى قتل آن پيامبر گرفته شد. چاهى عميق كندند و آن پيامبر را در آن چاه افكندند و سنگى بزرگ بر روى آن گذاشتند.

سعتها ناله پيامبرشان از ميان چاه شنيده شد و سپس براى هميشه آن صدا خاموش گرديد و آن فرستاده خدا در درون چاه از دنيا رفت .

اين رفتار ظالمانه و وقاحت قوم درياى غضب الهى را متموج ساخت و هنوز ساعتى نگذشته بود كه آثار عذاب خداوند آشكار شد. باد سرخى به شدت وزيد و آنان را بر زمين كوبيد آنگاه ابر سياهى بر آنان سايه افكند و در يک لحظه آن جمعيت تبهكار به آتش عضب پروردگار سوختند و عبرت عالميان شدنددر قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرسّ به میان آمده، نخست در

آیه 12 سوره ق

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ

پیش از آنان قوم نوح و «اصحاب الرسّ» [ قومی که در یمامه زندگی می کردند و پیامبری به نام حنظله داشتند ] و قوم ثمود ( پیامبرانشان را ) تکذیب کردند

كه از تكذیب آنها از پیامبرشان، سخن گفته شده، دوم در

آیه 38 فرقان

وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِکَ کَثيراً

( همچنین ) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرّس [ گروهی که درختان صنوبر را می پرستیدند ] و اقوام بسیار دیگری را که در این میان بودند ، هلاک کردیم!

، كه بیانگر هلاكت و عذاب شدید اصحاب رسّ در ردیف قوم عاد و ثمود است، كه همانند آنها بر اثر عذاب الهى ریشه كن و نابود شدند.

«رَسْ» در اصل به معناي اثر مختصر است، و جمعي از مفسران بر اين عقيده اند كه رَسْ به معناي چاه است. به هر حال ناميدن اين قوم به اين نام بدان علت است كه اثر بسيار كمي از آنها بجا مانده يا به جهت آن است كه آنها چاههاي آب فراوان داشتند و يا بدان خاطر است كه آنها بوسيله فروكشيدن چاههايشان هلاك و نابود شدند.

اينكه اين قوم چه كساني بودند، ميان مورخان و مفسران گفتگو بسيار است. نظري كه در اين باره ميان مفسران از شهرت بيشتري برخوردار است، اينست كه اصحاب رس در سرزمين يمامه مي زيستند،و پيامبري داشتند به نام حَنظله. آنان وي را تكذيب كردند و در چاهش افكندند. حتي نوشته اند كه آن چاه را پر از نيزه كرده بودند و دهانه چاه را بعد از افكندن اين پيامبر خدا، بستند تا آن كه او شهيد شد.(1)

در عيون الاخبارالرضا، از امام علي بن موسي الرضا(ع)، به نقل از اميرمؤمنان علي(ع) حديثي طولاني دربارة اصحاب «رس» نقل گرديده كه خلاصة آن چنين است :

«آنها قومي بودند كه درخت صنوبري را مي پرستيدند و به آن "شاه درخت" مي گفتند، و آن درختي بود كه "يافِث" فرزند حضرت نوح( بعد از طوفان در كناره اي به نام "روشن آب" غرس كرده بود.(كاشته بود)، اين قوم دوازده شهرآباد داشتند كه بر كنار نهري به نام "رَسْ" قرار داشت. اين شهرها به نامهاي فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور، مهر‌، آبان، آذر، دي، بهمن و اسفند نام داشتند كه ايرانيان نام ماههاي سال خود را از آنها گرفته اند.

آنها به خاطر احترامي كه به آن درخت صنوبر مي گذاشتند، بذر آن را در مناطق ديگر نيز كاشتند و نهري براي آبياري آن اختصاص دادند، به گونه اي كه نوشيدن آب آن نهر را بر خود و چهارپايانشان ممنوع كرده بودند، حتي اگر كسي از آن مي‌خورد او را به قتل مي رساندند، و مي گفتند اين ماية حيات خدايان ماست و شايسته نيست كسي از آن چيزي كم كند.

آنها در هر ماه از سال روزي را در يكي از اين شهرها عيد مي گرفتند، و در كنار درختان صنوبر قرباني مي كردند، به سجده مي‌افتادند و گريه و زاري سر مي دادند. هنگامي كه نوبت به شهر بزرگي كه پايتخت پادشاهان بود و اسفند نام داشت مي رسيد، تمام اهل آباديها در آن شهر جمع مي گشتند و دوازده روز پشت سر هم عيد مي گرفتند و آنچه در توان داشتند قرباني مي كردند و در برابر درخت صنوبر سجده مي نمودند. اين قوم هنگامي كه در كفر و بت پرستي فرو رفتند، خداوند پيامبري از بني اسرائيل به سوي آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند يگانه و ترك بت پرستي و شرك دعوت كند؛ اما آنان ايمان نياوردند. پيامبر خدا براي نابودي منشاء فساد و شرك، از خدا تقاضا كرد و بدين ترتيب آن درخت بزرگ خشك گرديد. هنگامي كه اين قوم چنين ديدند بشدت ناراحت شدند و گفتند اين مرد خدايان ما را سحر كرده، و بعضي گفتند خدايان به خاطر اين كه اين مرد ما را دعوت به كفر مي كند بر ما غضب كردند!

بدين ترتيب تصميم بر كشتن آن پيامبر خدا گرفتند، چاهي عميق كندند و او را در آن افكندند وسر آن را بستند و بر بالاي آن نشستند و پيوسته نالة او را شنيدند، تا شهيد گشت. »(2)

آن پیامبر در مناجات خود مى گفت: «خدایا! مكان تنگ مرا مى نگرى، شدّت اندوه مرا مى بینى، به ضعف و بى نوایى من لطف و مرحمت كن، هر چه زودتر دعایم را به اجابت برسان، و روحم را قبض كن.»

آن پیامبر خدا با این وضع در آن چاه به شهادت رسید.[3]

در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: «به این مخلوقات بنگر كه حلم من آنها را مغرور كرده، و خود را از عذاب من در امان مى بینند، و غیر مرا مى پرستند، و پیامبر فرستاده مرا مى كشند... من به عزّتم سوگند یاد كرده ام كه هلاكت آنها را مایه عبرت جهانیان قرار دهم.»

روز عید آنها فرا رسید، همه آنها در كنار درخت صنوبر اجتماع كرده و جشن گرفته بودند، ناگاه طوفان سرخ شدیدى به سراغشان آمد، همه وحشت زده به همدیگر چسبیدند و به دنبال پناهگاه بودند، ناگهان دریافتند كه هر جا پا مى گذارند، زمین مانند سنگ كبریت شعله ور، سوزان و داغ است، در همین بحران شدید، ابر سیاهى بر سر آنها سایه افكند، و از درون آن ابر، صاعقه هایى از آتش بر آنها باریدن گرفت، به طورى كه پیكرهاى آنها بر اثر آن آتشها، هم چون مس ذوب شده، گداخته شد، و به این ترتیب به هلاكت رسیدند.(4)

پناه مى بریم به خدا از خشم و عذابش

پي نوشتها :

1. تفسير نمونه، ج15، ص92

2. تفسيرنمونه، ج15، ص94-93،به نقل از عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 207 و 208

3. اقتباس از عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 207 و 208

4. همان

مراسم نوروز و سيزده بدر از اصحاب رس به يادگار مانده است!!!

 

نظر دهید »
اصحاب الرس(2)
توسط همت in پژوهشی

....به هر حال یکى از مفاسد و مشکلات اصحاب الرّس بت پرستى و پرستش درخت صنوبر و خرافات بى اساس مربوط به آن بود.

مشکل دیگر آنان مفاسد اخلاقى گسترده، مخصوصاً انحرافات جنسى در میان زنانشان بوده است. این انحرافات به قدرى زشت و ناهنجار بوده که قلم از شرح و تفسیر آن شرم مى کند. خداوند براى هدایت آنها پیامبرى به سویشان مبعوث کرد، که بعضى نام او را حنظله گفته اند، ولى این مطلب ثابت نیست. به هر حال، آن پیامبر الهى در هردو جبهه به مبارزه پرداخت; هم با بت پرستى

ـ مخصوصاً پرستش درختان صنوبر ـ ، و هم با مفاسد اخلاقى. امّا متأسفانه ارشادها و تشویق ها و سرزنش ها و تهدیدهاى آن حضرت اثر چندانى نگذاشت و جز افراد کمى از بت پرستى و مفاسد اخلاقى دست برنداشتند.

پیامبر اصحاب الرّس براى این که آنها را متوجّه خطایشان در پرستش صنوبر کند از خدا خواست که آن درخت لعنتى صنوبر را بخشکاند، تا آنها بفهمند که آن درخت خدا نیست و حتّى قادر بر محافظت از خود نمى باشد، تا چه رسد به محافظت و سرپرستى آنان. خداوند دعاى پیامبرش را اجابت کرد و آن درخت خشکید. امّا اصحاب الرّس نه تنها بیدار نشدند، بلکه لجبازى کرده و گفتند: «این پیامبر درخت صنوبر ما را سحر کرده و با جادو آن را خشکانیده، باید بلایى بر سرش بیاوریم که در تاریخ بنویسند». سپس چاه عمیقى کندند و پیامبرشان را در درون چاه انداختند و مقدارى هم نیزه و خنجر بر روى پیامبر خدا ریختند، سپس در چاه را بستند و تنها روزنه اى براى آن نهادند تا صداى آه و ناله آن مرد الهى را بشنوند. از یک سو پیامبرشان آه و ناله مى کرد و از سوى دیگر آنها شادمانى و خوشحالى مى کردند تا این که صداى پیامبر خاموش شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

سرگذشت اصحاب الرّس در سوره ق

به شرح و تفسیر آیه 9 که با مساله توحید آغاز مى شود تا آیه 15 که به معاد ختم مى شود توجّه فرمایید:

«(وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَکاً فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّات وَحَبَّ الْحَصِیدِ); و از آسمان آب پربرکتى نازل کردیم، و به وسیله آن باغها و دانه هایى را که درو مى کنید رویاندیم».(2) چه کسى از آسمان آب پربرکت نازل مى کند؟ چه کسى به وسیله آن آبها باغها و دانه ها را مى رویاند؟ چه کسى به انسان توانایى و توفیق استفاده از این نعمت ها را مى دهد؟ آیا کسى جز خداوند قادر متعال قادر هست؟ پس تنها او را بپرستیم.

«(وَالنَّخْلَ بَاسِقَات لَهَا طَلْعٌ نَّضِیدٌ); و نخل هاى بلندقامت که میوه هاى متراکم دارند».(3) از میان همه میوه ها به خرما اشاره شده است، چون بهترین مواد غذایى و منبع تمام مواد لازم براى بدن ماست. و شاید به همین جهت دستور داده شده که روزه داران پس از ساعتها گرسنگى روزه خود را با خرما باز کنند تا کمبودهاى بدن در طول روز را جبران کند. متأسّفانه عادت به برخى از نعمتها، ارزش آن را در نظر ما کاسته، یا به فراموشى سپرده است. اگر به شما بگویند، کارخانه اى وجود دارد که از یک سو به آن آب و خاک داده مى شود و از سوى دیگر انواع میوه هاى آبدار خوشمزه مقوّى و سبزى هاى معطّر و باطراوت و داروهاى گیاهى و دانه هاى غذایى متنوّع و گلهاى فوق العاده زیبا تحویل مى دهد، آیا متعجّب نمى شوید؟ خداوند در زراعت و کشاورزى همین کار را مى کند. در دامنه کوهها و دشتها گیاهانى است که مردم خیال مى کنند علف هاى هرز است و بعد متوجّه مى شوند درمان سرطان و فشار خون و دیگر بیمارى هاست.

«(رِّزْقاً لِّلْعِبَادِ وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتاً کَذَلِکَ الْخُرُوجُ); همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است. و به وسیله باران سرزمین مرده را زنده کردیم; (آرى) مردگان نیز همین گونه زنده مى شوند».(4) آنچه را که خداوند از موادّ غذایى بر روى کره زمین آفریده، سفره اى تمام نشدنى براى بندگانش است. هزاران سال است که این سفره همه ساله پهن است و همه انسان ها، بلکه همه موجودات زنده را روزى مى دهد. راستى چه کسى جز پروردگار یکتا قادر بر این کار است؟!

پس از طرح مساله توحید و یکتا پرستى، به سراغ معاد مى رود و معاد دنیوى را با معاد اخروى پیوند مى زند تا از این جا به آن جا برسد. فصل زمستان اثرى از حیات و زندگى در دشت و کوه و صحرا نیست، امّا در فصل بهار تمام درختان و گیاهان زنده شده، و سراسر دشت و کوه و صحرا را سبزپوش کرده، و آثار حیات را به رخ دیگران مى کشند. همان خدایى که زمین مرده را زنده کرده، و به درختان مرده و گیاهان جانى دوباره داده، در روز قیامت با بارش رحمتش انسانهاى خفته در قبرهایشان را دوباره زنده مى کند. و این کار، براى خداوند قادر متعال کار سختى نیست. خداوند متعال پس از طرح مسأله توحید و معاد که دو اصل اساسى از اصول دین است، به سراغ اقوام پیشین مى رود، و به سرگذشت هشت قوم به طور سربسته اشاره مى کند که یکى از آنها اصحاب الرّس هستند. توجّه فرمایید:

«(کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ * وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوط * وَأَصْحَابُ الاَْیْکَةِ وَقَوْمُ تُبَّع کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ); پیش از آنان قوم نوح و اصحاب الرّس (که در یمانه زندگى مى کردند) و قوم ثمود (پیامبرشان را) تکذیب کردند، و همچنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط، و «اصحاب ایکه»

)= قوم شعیب( و قوم تبّع (که در یمن زندگى مى کردند)، آنها پیامبران را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنها تحقّق یافت».(5)

اوّلین قومى که در این آیات نامبرده شده، قوم نوح هستند که علیرغم تلاش قریب به هزار ساله حضرت نوح(علیه السلام) ایمان نیاوردند، لذا گرفتار سیلابى عظیم گشته و در آب غرق شدند. اصحاب الرس دومین گروهى هستند که خداوند متعال در این آیات به آنها اشاره کرده و همان طور که گفته شد نام پیامبر آنها به طور دقیق در تاریخ ثبت نشده، هرچند برخى او را حنظله دانسته اند. قومِ سوم موردِ اشاره آیه مذکور، قوم ثمود هستند که پیامبرشان حضرت صالح(علیه السلام) بود

و شرح حال آنان گذشت. چهارمین قوم، قوم عاد هستند که پیامبرشان حضرت هود(علیه السلام) بود. قوم فرعون پنجمین گروه هستند که پیامبرشان حضرت موسى کلیم اللّه بود. منظور از «اخوان لوط» که به عنوان ششمین گروه از آنها یاد شده قوم لوط است که پیامبرشان حضرت لوط بود و با عذابى وحشتناک نابود شدند. هفتمین گروه «اصحاب الایکه» هستند که شرح حال آنها نیز به طور مفصّل گذشت. و گروه پایانى قوم تُبَّع هستند، که در یمن زندگى مى کردند. تُبّع یک لقب عمومى براى ملوک و پادشاهان یمن بود، مانند «کسرى» براى سلاطین ایران، و «خاقان» براى شاهان ترک، و «فرعون» براى سلاطین مصر، و «قیصر» براى سلاطین روم. این تعبیر (تُبّع) از این نظر بر ملوک یمن اطلاق مى شد که مردم را به پیروى خود دعوت مى کردند، یا یکى بعد از دیگرى روى کار مى آمدند.(6)

به هر حال تمام این اقوام هشت گانه پیامبرشان را تکذیب کرده، و هلاک شدند.

(1). این که نام شهرهاى آنها، همنام با ماههاى شمسى ایرانیان بوده، قرینه و شاهدى است که آنها در شمال یا غرب ایران مى زیستند.

(2). سوره ق، آیه 9.

(3). سوره ق، آیه 10.

(4). سوره ق، آیه 11.

(5). سوره ق، آیات 11-14.

(6). شرح بیشتر را در مورد این قوم، در تفسیر نمونه، ج 21، ذیل آیه 37 سوره دخان مطالعه فرمایید.

 

اصحاب رس

 

كذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود. و عاد و فرعون و اخوان لوط.

 

(سوره ق : 15)

ادامه دارد...

نظر دهید »
اصحاب الرس(1)
توسط همت in پژوهشی

در مورد معناى کلمه «رسّ» دو احتمال وجود دارد;

احتمال اوّل این که: کلمه «رسّ» به معناى چاه است، و از آن جا که این قوم لجوج ـ همان گونه که خواهد آمد ـ پیامبرشان را در چاه عمیقى انداخته و با شکنجه او را کشتند به اصحاب الرس مشهور شدند.

احتمال دیگر این که: عرب به آثار کمى که از چیزى باقى مى ماند رسّ مى گوید، و با توجّه به این که بعد از هلاکت این قوم لجوج آثار اندکى از شهرهاى آنها باقى ماند به آنها اصحاب الرسّ گفتند.

در مورد این که اصحاب الرس چه کسانى بوده اند، در میان مفسران قرآن اختلاف نظر وجود دارد و احتمالات زیادى مطرح شده است. ولى طبق روایات موجود از حضرات معصومین(علیهم السلام) آنها جمعیّتى بودند که در شامات و احتمالاً شمال یا غرب ایران(1)، زندگى مى کردند و داراى دوازده شهر آباد، کشاورزى پررونق و زندگى خوبى بودند، امّا عیوب بزرگى هم داشتند; از جمله این که درخت صنوبر قدیمى بسیار بزرگى داشتند که آن را مى پرستیدند و در مقابلش به سجده مى افتادند. شبیه این فکر خرافى، هم اکنون نیز گاه در گوشه و کنار به چشم مى خورد برخى در کنار درختان کهنسال شمع روشن مى کنند و یا به آن دخیل مى بندند و حتّى به آن متوسّل مى شوند! متأسّفانه خرافات در همه زمانها بوده و عدّه اى از مردم را فریفته است و اصحاب الرّس هم در دام خرافات گرفتار بوده اند. آرى، آنها در مقابل درخت صنوبر گریه و ناله مى کردند و حتّى براى آن قربانى مى نمودند! چیزى نگذشت که بذر این درخت را در جاهاى دیگر نیز کاشتند و درختان صنوبر کوچکترى سبز شد. این گونه بود که صنوبر بزرگ شد خداى بزرگ و صنوبرهاى کوچک، خدایان کوچک تر! آنها حتى اجازه نمى دادند از نهر آبى که پاى درختان صنوبر مى رفت کسى استفاده کند، زیرا آن را مخصوص خدایان خود مى دانستند!

آنها معتقد بودند که چون صنوبر بزرگ عمرى طولانى دارد و نسبت به سایر درختان مخصوصاً درختان صنوبر بیشتر عمر کرده، حتماً خداست و لایق عبادت، و لذا او را مى پرستیدند. در حالى که بطلان این عقیده روشن است، چرا که درختان طویل العمر در جهان زیادند، در یکى از کتابهاى دائرة المعارف مى خواندم که در بعضى مناطق دنیا درختى وجود دارد که بیش از هزار سال عمر کرده، و ارتفاع آن پنجاه متر، و قطر پایین درخت دوازده متر است! این درخت آن قدر بزرگ و باعظمت است که اگر آن را ببرند از چوبهاى آن مى توان تمام خانه هاى یک دهکده را ساخت. عظمت این مخلوقات باید ما را به سمت خالق و آفریننده آن رهنمون شود. خالقى که دانه کوچک این درخت پهناور را در زیر خاک قرار داد، و شرایط نمو و رشد آن را فراهم نمود، و آن را رشد داد تا به این عظمت رسید.

ادامه دارد...

نظر دهید »
  • 1
  • 2
آخرین مطالب
  • راههای رسیدن به وسعت وقت
  • اتفاقات مهم ماه ربیع الاول ...
  • نامه ای برای امام زمان خودم .....
  • چراطلبه شدم؟
  • دعای سلامتی آقاامام زمان(عج)
  • پنج دلیل قرآنی و روایی لزوم شرکت در انتخابات
  • اصحاب الرس (3)
  • اصحاب الرس(2)
  • اصحاب الرس(1)
آخرین نظرات
  • همت  
    • شهید همت
    در اتفاقات مهم ماه ربیع الاول ...
  •  
    • بهارسمنان
    در اتفاقات مهم ماه ربیع الاول ...
  • همت  
    • شهید همت
    در دعای سلامتی آقاامام زمان(عج)
  • سیدعبدالمهدی در دعای سلامتی آقاامام زمان(عج)
Sidebar 2
This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          
شهید همت
جستجو
موضوعات
  • همه
  • بدون موضوع
  • عقیدتی
  • پژوهشی
  • سیاسی
  • مقالات
فیدهای XML
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟